واگویه‌ها

در لغت نامه دهخدا در توضیح "واگویه" آمده است: سخن شنیده را باز گفتن

واگویه‌ها

در لغت نامه دهخدا در توضیح "واگویه" آمده است: سخن شنیده را باز گفتن

این متن را اینجا میگذارم که گم نشود...

با غریبه ها مهربان تر است، مطمئنم. شاید به خاطر اینکه خودش غریب بوده است هوای غریب ها را بیشتر دارد. آن ها که با سختی بیشتری میروند، آن ها که راه به راه پا نمیشوند بروند مشهد. یعنی توانایی اش را ندارند. مثلا پیرند، یا پول مشهد رفتن یا فرصتش را ندارند. یا به قول این شهری ها دهاتی اند. یا مثلا مسیحی و ارمنی اند. به گمانم امام رضا با غریبه ها مهربان تر است. توی فکرم مدتی با آقا غریبه شوم. دهه کرامت مشهد نروم. اصلا چند سالی حرم نروم. نروم؟ یعنی چند سال از آقا چیزی نخواهم؟ تکلیف حاجت هایم چه میشود؟ نه این نمیشود! مثلا میگویم دو سال حرم نمیروم. یعنی دو سال از آقا چیزی نخواهم؟ پس حرف هایم را به که بزنم؟ خب در عوض بعد از دو سال دیگر با آقا غریبه شده ام و آقا بیشتر هوایم را دارد. توی این دو سال تلویزیون که ساعت هشت پخش میکند «اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی، الامام التقی...» کانال را عوض کنم. نمینشینم که اشک بدود توی چشمم.

آقای غریب! دارم ادای غریبه ها را در می آورم. گیرم حاجت مرا به هر دلیلی نمیدهی! دوری ات را چه کنم؟ ندیدن حرمت را چه کنم؟ نیایم صحن انقلاب تکیه بزنم به دیوار ها رو به حرم و فقط تماشا کنم پس چه کنم؟ زانوانم باب الجواد تو سست نشود کجا سست شود؟ به شما سلام ندهم به چه کسی سلام دهم؟

گوش میدهم، خواهرم زنگ در را میزند، از مشهد آمده است. از پله ها بالا می آید بغلش میکنم، بوی صحن ها را میدهد. از او جدا میشوم. جدا میشوم که غریبه باقی بمانم. خواهرم اما به سمت من می آید و میگوید برایم چیزی آورده و دست میکند و یک تسبیح فیروزه ای رنگ سی و سه تایی از کیفش در می آورد. میگوید صحن انقلاب خیلی شلوغ بود. میگوید تمام صحن فرش بوده است. میگوید دستم حتی به پنجره فولاد نمیرسید ولی تسبیح را دادم دست خادم و این تسبیح که حالا به تو میدهمش با پنجره فولاد متبرک شده است. هدیه آقا به تو. سرم داغ میشود. هدیه آقا به من؟ منی که هنوز درست و حسابی غریبگی نکرده ام؟

***

همیشه با غریبه ها مهربان تری
وه عجب خیال باطلی:
گاه فکر میکنم که کاش
هیچگاه
با تو آشنا نمیشدم
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۵
مجید خسروپور
انتخابات تمام شد و دو هفته ای هم از آن گذشته است. اصلاح طلب ها در تهران سی بر صفر پیروز شدند و در انتخابات خبرگان نیز آقای جنتی 16م شد و بقیه از لیست منسوب به هاشمی و مورد حمایت خاتمی رای آوردند. کم نشنیده ام که حضور آقای جنتی در رده 16م تقلب نظام بوده است و او هم نباید رای می آورده است!
از نتیجه انتخابات ناراحت نیستم اما طبیعتا از اینکه در لیست اصولگراها و خارج از این لیست عده ای بودند که شایستگی نمایندگی مجلس را داشتند و در مجلس غایب اند خوشحال نیستم!
تحلیل های زیادی درباره انتخابات صورت گرفته است. عده ای گفتند تهران غرب زده شده است و در همین اردوی تشکیلاتی امسال بسیج فنی شهبازی و اشتری میگفتند این حرف مزخرف است که تهران ضد انقلاب است و غرب زده شده است و طبقه متوسط شهری و از این حرف ها. اما به نظرم حرف بیراهی نیست و اینکه بخشی از اصولگرایان لااقل به واسطه انتخابات و سیلی محکمی که به گوششان خورده است تازه یاد این افتاده اند که همه چیز سخنرانی و موضع گرفتن و دشمن تراشی نیست مساله مبارکی است! اینکه تازه رجانیوز فهمیده است که باید به مسئله طلاق، اعتیاد و ازدواج در تهران توجه کند خوب است! حالا چه ربطی به انتخابات داشته باشد و نداشته باشد. در هر صورت وضعیت اجتماعی تهران خوب نیست و ناخوب تر آن است که آن ها که ظاهرا دغدغه انقلاب دارند و خودشان را اصول گرا میدانند نسبت به این مسائل بی تفاوت بوده اند در حالی که در بسیاری از این زمینه های اجتماعی گروه های دیگری مشغول به فعالیت اند و این ظاهرا انقلابی ها هم نه خود کاری میکنند و نه همکاری خاصی با گروه های فعال! باز خدا پدر حاج آقای قاسمیان را بیامرزد که چند وقتی است در این زمینه ها فعالیت هایی را در قرارگاه جهادی امام رضا انجام میدهند.
تحلیل های زیادی درباره انتخابات صورت گرفته است. عده ای گفتند تهران غرب زده شده است. عده ای گفتند این نتیجه ناشی از معامله گر شدن و سهمیه ای بسته شدن لیست و غیرانقلابی شدن اصولگرایان بود. در برجام شل شدند که از مردم رای بگیرند هم برجام را بیست دقیقه ای تصویب کردند و هم اینکه از مردم رای نگرفتند. اما مسئله به سادگی تصور گروه دوم نیست. این طور نیست که اگر اصولگرایان معامله گر نمی بودند یا در برجام محکم می ایستادند نتیجه انتخابات تغییر خاصی میکرد. حتی اینطور نیست که اگر حمایت های دانشجویی از لیست اصولگرایان وجود میداشت –که در این دور وجود نداشت و انگیزه دفاع از لیست نبود- این لیست رای می آورد. حتی تر این طور هم نیست که اگر جماعت انقلابی –نمی گویم «به اصطلاح انقلابی» یا «به ظاهر انقلابی»- به جای رسانه ها بین مردم میرفتند و درباره برجام صحبت میکردند اتفاق بهتری می افتاد.
نتیجه انتخابات تهران –و اگر با همین شیب پیش برویم نتیجه انتخابات 96- نتیجه قهری دو رویکرد کلی بود. رویکرد اول از جانب دولت بود و رویکرد دوم از جانب کلیت نظام. که در هر دوی این ها انقلابی ها نمی توانستند تاثیر خاصی بگذارند و اتفاقا در رویکرد اول دولت را هم کمک میکردند. رویکرد دولت، تصویر سازی از منتقدین و مذاکره کنندگان بود. اولی ها را عده ای بیسواد و افراطی معرفی کرد و به دومی ها مدال افتخار داد و بت شان را ساخت. کلیت نظام نیز با دعوت کردن به وحدت –و در عمل «سکوت»- عملا به تصویر سازی دولت دامن زد و منتقدین را عده ای کاسه داغ تر از آش و افراطی معرفی کرد. نتیجه این دو رویکرد به ناچار چیزی جز سردی و ناامیدی منتقدین نبود. این برچسب ها به خوبی در ذهن مردم جا گرفت. جناح انقلابی –نه اصولگرا- نیز رسانه خاصی برای رفع برچسب ها و بازتاب واقعیت نداشت.
حال سوال این است که از این پس باید چه کرد؟ برای مردمی که برچسب ها در ذهن شان خوب جا باز میکند چه باید کرد؟ آیا باید همچنان بر درستی حرف ها در زمینه سیاست خارجی تاکید کرد یا باید حوزه های دیگری را که اشکالات آن شاید کم اهمیت تر از برجام نباشد را بیشتر مورد توجه قرار دارد؟

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۵
مجید خسروپور

بسم الله الرحمن الرحیم

سه روز دیگر انتخابات است. بحث بر سر لیست ها است. هاشمی، خاتمی و روحانی در واقع در تهران از یک لیست برای انتخابات مجلس و خبرگان حمایت کرده اند. سه رئیس جمهور! تجربه خوب انتخابات قبلی زیر زبانشان مزه کرده است و فهمیده اند که راه همین است. همین که چاکرم نوکرم و مقام معظم رهبری از دهان امثالشان نیفتد و کار خود را هم پیش ببرند. بگذریم. در بین جماعتی که دلبسته ی این هایند تکلیف روشن است. از همیشه روشن تر است. دو تا لیست وجود دارد. یکی برای انتخابات مجلس و دیگری خبرگان. تاکید شده که به این لیست ها رای بدهند. اما در بین اصولگرایان و در واقع مذهبی تر ها و به عبارت صحیح تر حزب اللهی ها وضع به روشنی گروه دیگر نیست. البته که اکثرا لیستی رای میدهند ولی عده ای هم وجود دارند که اینکار را نکنند یا اینکه حداقل بخشی از لیست را حذف کنند و به افراد دیگری رای دهند. قشر بزرگتر که خاکستری است، در این میانه برای رای دادن اگر کمی نارضایتی از وضع موجود داشته باشد به سمت لیست اصلاح طلبان-اعتدالیون میروند. خلاصه که در مجلس آینده به احتمال فراوان نماینده های تهران به احتمال زیاد از همین طیف خواهد بود. سابقه تهرانی ها هم در رای دادن سابقه مبهمی نیست.

اما بحث دیگری که مطرح است و خصوصا از طرف اصول گرایان و از طرف سایت khamenei.ir بسیار به آن پرداخته میشود و دامن زده میشود بحث حمایت رسانه های غربی -به طور مثال بی بی سی- از لیست های اعتدال در مجلس و خبرگان است. الحق که در تنش آفرینی و در دو دسته کردن ها خوب عمل میکنند. عده ای گویا اعلام برائت کرده اند از این حمایت غرب. خلاصه که آش این داستان شور است.

اما سوال مهم دیگر: آیا انتخابات روبرو دعوای انقلاب و ضد انقلاب، نفوذی ها و غیرنفوذی ها، آمریکا دوست ها و آمریکا ستیز هاست؟ یا دعوای اصلاح طلب اصول گرا است؟ دعوا نه از جنس اولی هاست و نه از جنس دومی هاست. این طور نیست که اصول گرایان نماد بازتولید انگیزه ها و اندیشه های انقلابی باشند. این چند مجلس اخیر که ظاهرا اصول گرا بود آیا عملکرد قابل توجهی داشته است؟ بگذریم که اساسا مجلس آن قدرها هم در کشور ما مهم نیست و جایگاه ندارد و به قول یکی از اساتید مجلس اگر بخواهد هم نمی تواند خیلی مهم باشد، میگفت به لحاظ ساختاری نمی تواند! اگر یک طرف داستان امثال سبحانی بودند و طرف دیگر بقیه (!) با جرات میگفتم دعوای انقلاب و غیر انقلاب است. حالا اگر نه نه ضد انقلاب. ولی الان جدال عده ای از غیر انقلابیون با عده ای غیر انقلابی تر از خودشان است! اساسا انقلاب این وسط جایی ندارد. یعنی جایی برای تبیین ندارد.

پی نوشت: ستاد مرکزی آقای کاظم جلالی به عظمت دریا واقع در خیابان کشاورز. برای آبتنی میتوانید مراجعه کنید.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۸
مجید خسروپور

هفته آخری شاید بحث انتخابات گرم تر شود. لیست ها مشخص شده اند. اصلاح طلب ها هم مردم را به مشارکت حداکثری دعوت میکنند. گفته میشود بی بی سی گفته به لیست اصلاح طلبان و اعتدالیون در مجلس و در خبرگان رای دهید. حزب اللهی ها همین را سر دست گرفته اند و تبلیغ میکنند که به کسی که دشمن گفته است رای ندهید. آقا هم تقریبا همین را گفت. بی بی سی گویا گفته است که به آقایان یزدی، جنتی و مصباح برای انتخابات خبرگان رای ندهید و به هاشمی و لیستش رای دهید. حزب اللهی ها و مذهبی ها نمی دانند که لیستی رای بدهند یا نه، اما در نهایت به گمانم لیستی رای بدهند. خود آقای پناهیان هم در هیات همین را گفت. یعنی گفت که وقتی شرایط دو قطبی میشود آدم نمی تواند به دلخواه رای بدهد و ممکن است به کسانی رای بدهد که دوست ندارد و خب تلویحا گفت در شرایط دو قطبی آدم مجبور میشود لیستی رای بدهد. تهرانی های حزب اللهی هم خب عموما به همین ها نگاه میکنند و لابد لیستی رای میدهند. مگر این که اتفاق دیگری بیفتد.

بعضی از حزب اللهی ها که احتمالا خیلی خیلی کم هستند -همان قدر که منتقدین برجام کم بودند- برجام برایشان خط قرمز است و آن هایی از اصول گرایان که به برجام رای داده باشند را از لیست شان حذف میکنند این گروه به نظرم هم کم اند و هم کم اثر! مخصوصا حالا که آقا هم برجام را پذیرفته است. ولو مشروط!

خلاصه گویا روزگار خوشی برای اصلاح طلب ها هست که مردم را به حصور حداکثری دعوت میکنند، گویا فهمیده اند که از ترک انتخابات خیری ندیده اند.

دعوای این دوره مجلس دعوای اصلاح طلب اصول گرا است. دعوای انقلاب ضد انقلاب نیست. گرچه برخی رسانه های خارجی خودشان را انداخته اند وسط و دعوا را حیثیتی کرده اند. البته نمیشود گفت حیثیتی نیست! بالاخره نظر آقایان درباره آمریکا با هم متفاوت است و نمی توان نسبت به این مسئله بی تفاوت بود. طبیعی است که نظر آمریکا هم درباره آن ها متفاوت باشد.

علی مطهری هم لیست داده با عنوان صدای ملت. لیستی که بعضا افراد خوبی در آن دیده میشوند. افرادی که لیست اصولگرایان لیاقت آن ها را نداشت!

شاید شب های دیگر چهار راه ولی عصر یک خبرهایی شد. البته عموما یکی دو شب منتهی به انتخابات خیابانی میشود. این دور هم نهایتا به سه چهار شب قبل از انتخابات برسد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۴۵
مجید خسروپور

اشاره: این مطلب تابستان سال پیش برای نشریه نبض نوشته شده بود. برای روز اپن دی. متن کلی بین بنده و سید معین عزیز رد و بدل شده بود تا آخرش شد این. آخرش هم راضی نبود! و اصلا توجه نمی کرد یک ذهن خسته در نیمه شب های رمضان نود و سه چیزی بهتر از این نمیتواند بنویسد.


«از عشق و آرامش نیز گذشتم»

میدانی؟ آدم ها جورهای متفاوتی هستند. لابد برخی های شان گمشده ای دارند که انقدر این سر و آن سر میدوند، لابد چمران هم گمشده ای  داشت، نمی دانم میدانست چه چیزی را گم کرده یا نه؟ آخر پیدایش کرد یا نه؟ اصلا مهم است؟ چقدر مهم است که آدم گمشده داشته باشد؟ یا بر فرض که داشته باشد، چقدر مهم است که بداند گمشده اش چیست؟

بیایید چمران را با هم مرور کنیم، این نوار زمانی که میبینید مسیر زندگی چمران است. حرکت در آن موج میزند. از ایران نظام شاهنشاه گرفته تا آمریکای ینگه دنیا، تا مصر آفریقا، تا لبنان به خاک و خون نشسته و نهایتا دوباره ایران و پایان ماجرا: دهلاویه. از دانشجوی شاگرد اول گرفته تا اپلای (آشنا میشوید با این اصطلاحات) به آمریکا، بعد تفنگ به دست گرفتن و جنگیدن در لبنان، تدریس کردن در لبنان، به شتاب به ایران انقلابی پیوستن و تبدیل شدن به یکی از مسئولین نظام و بعد هم شهید میشود. بگذریم، این تازه ظاهر ماجرا است. آنچه چمران را متمایز کرده سفرهای چمران نیست، حتی رها کردن  دوره دکتری فیزیک پلاسمای دانشگاه برکلی آمریکا هم نیست، با چمران غریبه ایم، تازه باید ببینیم که این بشر دردش چه بود که مدام این در و آن در میزد؟ چه میخواست مگر از این زندگی؟ چرا کار نظامی آخر؟ حالا چرا لبنان؟ چرا ایران؟


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۰۱
مجید خسروپور

اشاره: این متن حدود یک سال گذشته برای نشریه نبض نوشته شده بود.

نبضی که در روز برگزاری مراسم روز دانشجو توزیع شده بود. هم بعد از برنامه بسیج هم بعد از برنامه انجمن. چند خاطره جالب هم برای بعضی از بچه هایی که نشریه را پخش کردند پیش آمده بود!

گویا امسال (94) قرار است بسیج دانشجویی مراسمی درخور داشته باشد. الحمدلله!

«آغازی بر یک پایان»

اگر بخواهیم توصیفی از وضعیت امروز دانشگاه داشته باشیم ناچاریم نگاهی هم به گذشته ی آن بیندازیم. گذشته میگوید دانشگاه اکثر مواقع قربانی شده است. هیچ گاه فرصتی فراهم نبوده که دانشجویان به وظایف اصلی خود بپردازند. آن‌ها در دوره هایی تنها صدای احزاب بیرون از دانشگاه بوده اند و در دوره های اخیر سکوت و انفعال حکم فرما است. آن فضای پر آشوب چنین روزهای سردی را نیز در پی دارد. نه آن آشوب حقیقی بود و نه این سکون ماندنی است.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۰
مجید خسروپور




به بهانه حوادث فرانسه، لبنان و دیگر جاها

 

نه تو فارسی میدانی و نه من از بیچارگی ام عربی بلدم. اما به رسم برادری با آنکه به خونم تشنه ای با چشمانی گریان برای تو چند خطی مینویسم.
دروغ چرا؟ من به قوت پایه های چیزی که به آن ایمان داری و معتقدی اسلام است حسرت میخورم. تو برای چیزی که هدف میدانی حاضری جانت را که بیش از آن کسی چیزی ندارد فدا کنی و خداوند مرا هنوز به این مورد امتحان نکرده است و معلوم نیست چگونه از آن بیرون بیایم...
برادر داعشی ام! با آنکه شاید مرا به برادری قبول نداشته باشی و با آنکه شاید مرا مسلمان ندانی اما من تو را مسلمان میدانم به رسم آنکه خدا و رسول و قبله مان یکی است با آنکه در فهم شان با هم تفاوت داریم تو را برادر میخوانم...
من بعضی از آموزه های شما را خوانده ام و با برخی از سران قدیمی شما آشنا هستم. بن لادن را کمی میشناسم و کمی با سید قطب که جزو قدیمی هاست آشنایی دارم... نمی خواهم این جا و در این چند خط بگویم که همان سید قطب و بن لادن هم دشمن اول را آمریکا میدانستند و نه شیعه و نه میخواهم اینجا بر سر اشتباه بودن روش شما بحث کنم... اما حتما میخواهم بگویم شما با اعتقاد راسخی که دارید و با اعتقادی که تا پای انتحار شما را میکشاند راه را کج میروید.
حتی شاید بتوانم شما را ارجاع بدهم به الازهر مصر گرچه ممکن است بگویید برایتان مرجعیت علمی ندارد. ارجاع تان میدهم که لااقل ببینید الازهر شیعیان را مسلمان میداند. اما حتی مسئله من شیعیان نیستند... و حتی نمی خواهم درباره برادری مسلمان با مسلمان صحبت کنم.

شما و تمام کسان دیگری که در سرتاسر جهان اسلام زندگی میکنید خوب میدانید که اسرائیل رژیمی اضافه در منطقه است. ما در اشک هایمان به سید مقاومت اقتدا میکنیم و خون میباریم که شما جان های تان در در کف دستان تان میگذارید و در جایی منفجر میکنید که کوچکترین آسیبی به اسرائیل نمی رسد....
من به سستی قدم های خودم نگاه میکنم و دست های اسلحه به دست تو. نگاه میکنم به چشم های گریانم که برای تو اشک میریزند و به انتحار های بی سرانجام تو... تو مرا مجبور کرده ای که اسلحه به دست بگیرم و فشنگ هایم را به سمت تو نشانه بگیرم. فشنگ هایی که قرار بود روزی اسرائیل را از صفحه گیتی محو کند تا ما و شما و همه ی مسلمانان و بل مستضعفین عالم در قدس نماز وحدت بخوانیم و جشن بگیریم و سرود رهایی سر دهیم... حال اما باید اسلحه به دست بگیرم، اشک بریزم، مقابلت بایستم، دعایت کنم، جنایاتت را محکوم کنم و بغض فروخورده ام از اسرائیل را نگه دارم برای روز مبادا...

برادر! بیش از این مَکُش! قدس منتظر قدم های ماست...

 

اگر عملیات‌های انتحاری که از سال ۲۰۰۳ تا امروز در کشورهای مسلمانی مثل عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه، لبنان و نیجریه علیه مدارس، مساجد و همه‌ی مذاهب ملت‌های مختلف انجام شده را جمع کنیم خواهیم دید این تعداد بی هیچ شکی برای آزادسازی فلسطین کافی بوده است ولی ما مسلمانان این عملیات‌ها را تنها برای ویران کردن یکدیگر، ملت‌ها، جوامع، ارتش‌ها، اراده و عواطف خود به کار گرفته‌ایم. باید برای جوانانی از این امت که جان خود را در این عملیات‌های انتحاری از دست دادند و خسر الدینا و الآخره شدند خون بگرییم.
سید حسن نصرالله
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۸
مجید خسروپور

روز توافق بود
دو ساعتی تا اذان مانده بود و حوصله خوابگاه را نداشتم، رفتم سوره مهری که جدید شمال شرقی انقلاب باز شده است. از پله هل رفتم پایین و از بین موضوعات مختلف رد شدم رفتم طرف داستانی ها. کمی نگاه کردم چیزی جذبم نکرد. با خودم گفتم شهرستان ادب دبدبه و کبکبه سوره مهر را ندارد ولی داستان هایش می ارزد به سوره مهر. نا امید شدم. از پسری که آنجا مثلا راهنما برای خرید کتاب بود پرسیدم داستان خوب چی داری؟ گفت از امیرخانی خوندی؟ گفتم یه چیزایی! گفت من او؟ گفتم خوندم. بعد هم ازبه را گفت یکی دیگر که گفتم خواندم بعد یک کتاب دیگر از امیرخانی گفت و با اینکه نخوانده بودم گفتم اصلا امیرخانی نمیخواهم. گفت سانتاماریا گفتم شجاعی نمی خواهم. گفت نه آبی نه خاکی گفتم دفاع مقدس نمیخواهم. بعد دو تا ترجمه داد، حال نکردم باهاشان. بعد هم یکی دو تا کتاب دیگر. عصرهای کریسان که تعریفش را در اینترنت دیده بودم را ورق زدم، دوز تیر و ترکش و خمپاره اش زیاد بود و سرجاش گذاشتم و سر آخر رفت لبخند مسیح سارا عرفانی را آورد که علیرضا مهری قبلا یک کتاب دیگرش را داده بود سجاد محمدی بخواند. خریدم+ یک کتاب دیگر به توصیه آن یارو که تضمین کرد خوشم بیاید. 15 تومن بی زبان را ریختم توی حلقوم سوره مهر.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۳
مجید خسروپور
کتاب پیشوایی فراتر از زمان، اثر محمود سریع القلم

کتاب از مدح های فراوان نسبت به امام موسی صدر پر است. این کمی توی ذوق میزند. بهتر بود در کنار عبارت های مداحانه نسبت به امام موسی صدر بیشتر مصادیقی از رفتارهایی که به یک ویژگی مربوط میشد آورده شود. بهتر بود اگر نقدی به امام موسی بود در کنار تعاریف بیشمارش هم می آمد. نویسنده آن قدر مدهوش برخی ویژگی های سید موسی صدر است که ترجیح میدهد همچنان چهره ای قدسی و دست نیافتنی از امام ارائه دهد. این ویژگی هایی که نویسنده را مدهوش کرده این هایند: سعه ی صدر او، تحمل مخالف، تعامل با همه اندیشه ها، نداشتن اندیشه حذفی، برخورد خوب با سایر گروه ها و حتی در برابر توهین ها... و با بسامد های مشخصی مدام این ویژگی ها را به بهانه های مختلفی تکرار میکند.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۴
مجید خسروپور

بسم الله الرحمن الرحیم

جریان های دانشجویی از ابتدای به وجود آمدن خود همواره با فراز و فرود هایی همراه بوده است. وجه بارز این گروه ها قبل از انقلاب مبارزه با نظام شاهنشاهی بود که در پازلی بزرگتر که مبارزه با آمریکا بود قرار میگرفت. چیزی که آن سال ها غالبا به مبارزه با امپریالیسم تفسیر میشد و نشات گرفته از گروه های چپ بود. بعضا عنوان شد که مبارزه گروه های مسلمان با آمریکا نیز نسخه ای تقلبی از از مبارزه چپ ها با آمریکا بوده است. اما این گزاره به مرور زمان و با وقوع انقلاب اسلامی رنگ باخت. اوج مواجهه ی جریان مسلمان انقلابی با آمریکا در 13 آبان سال 58 و در جریان تسخیر سفارت رخ داد. از آن پس وجه مبارزه با آمریکا در جریان دانشجویی و در کشور و بین جریان های سیاسی قوت گرفت و جنایت های مکرر آمریکا به این جبهه گیری دامن زد.

اگر بخواهیم جریان مبارزات ضدآمریکایی -که بعد تر در یک مختصات دینی نام مبارزه به استکبار را به خود گرفت- بررسی کنیم بی شک این جریان در دوره هایی افول قابل توجهی داشت و این افول بی ربط به دولت ها و مشی آن ها نبود.



۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۳
مجید خسروپور