ما، هسته ای و رهبری (1)
با روی کار آمدن دولت جدید و مشی آن در سیاست خارجی سوالی پیش آمد که نسبت این مذاکرات با نظرات رهبر انقلاب چیست؟
اگر بخواهیم توجهی به صحبت های رهبری قبل از انتخابات سال92 نکنیم و صرفا حرف های ایشان را در روزهای بعد از انتخابات در نظر بگیریم در ظاهر با نوعی دوگانگی مواجه میشویم. دوگانه ای که از طرفی به حمایت از تیم مذاکره کننده واقدامات آن میپردازد و از طرفی بدبینی نسبت به اصل مذاکره و هم نسبت به آمریکا را بیان میکند. در این جا برای کسانی که نظر رهبری را برای خود حجت میدانند سوالاتی پیش می آید. از طرفی منتقدین اشکالاتی به مذاکرات و رویکرد دولت میگیرند و آنها را بزرگ و مهم میدانند. از طرفی موافقان دولت با استناد به به بعضی جمله های رهبری میگویند رهبری از مذاکرات حمایت کرده و در جریان آن است. بیایید چند نمونه از مواضع رهبری را که ظاهرا دوگانه اند بررسی کنیم.
در آبان سال گذشته و قبل از توافق ژنو: «هیچکس نباید این مجموعهی مذاکرهکنندگان ما را با مجموعهی شامل آمریکا - همان شش دولت، بهاصطلاح پنج بعلاوهی یک - سازشکار بداند؛ این غلط است؛ اینها مأموران دولت جمهوری اسلامی ایران هستند، اینها بچّههای خودمان هستند، بچّههای انقلابند؛ نباید مأموری را که مشغول یک کاری است و مسئول یک فرایندی است مورد تضعیف یا توهین یا بعضی از تعبیراتی که گاهی شنیده میشود - که اینها سازشکارند، و مانند اینها - قرار داد.»
در دیدار دیگری در همان آبان و باز هم قبل از توافق ژنو میفرمایند: «اوّلاً بنده اصرار دارم بر حمایت از مسئولانی که اجرای کار برعهدهشان است، از همهی دولتها بنده حمایت میکنم، از مسئولان - مسئولان داخلی، مسئولان خارجی - حمایت میکنم و وظیفهی ما است. میدانم که کار ادارهی کشور کار سختی است. لذا اینها به کمک احتیاج دارند، من هم کمکشان میکنم، حمایتشان میکنم.»
از طرفی دیگر میگویند: «بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از]این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید.»
یا مثلا در مرداد سال 93 گفته اند: «عدهای اینجور وانمود میکردند که اگر با آمریکاییها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود، البته ما میدانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد. در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان آمریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر بخاطر مسائل حساس هستهای و تجربهای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایدهای عاید نشد بلکه لحن آمریکاییها تندتر و اهانتآمیزتر شد و توقعات طلبکارانهی بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبونهای عمومی بیان کردند. آمریکاییها نه تنها دشمنیها را کم نکردند بلکه تحریم ها را هم افزایش دادند!
تجربهی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است. این کار ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم میکند و غربیها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه میدهند.»
از طرفی در همین دیدار از عملکرد مذاکره کنندگان حمایت میکنند: «البته مسئولان ما در نشستها در جواب طلبکاری آنها، جوابهای قویتر و گاهی گزندهتر دادند . البته در زمینهی ادامهی مذاکرات هستهای، منع نمیکنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال میشود.»
ایشان با اینکه از مذاکرات
حمایت کرده و آن را خوب توصیف میکنند اما بلافاصله در همین دیدار میگویند:
«تا
وقتی وضع کنونی یعنی دشمنی امریکا و اظهارات خصمانه دولت و کنگره آمریکا درباره
ایران ادامه دارد تعامل با آنها نیز هیچ وجهی ندارد.
رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها
هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بیمنفعت برود!؟»
چطور ممکن است رهبری بگویند تعامل با آمریکایی ها تا وقتی که دولت و کنگره مواضع خصمانه دارند وجهی ندارد ولی دکتر ظریف و دوستانشان به مذاکرات ادامه دهند؟ مگر مذاکرات جاری نوعی تعامل نیست؟
خب در اینجا تکلیف چیست؟ یک راه حل آن است که منتظر بمانیم تا رهبری به صورت کاملا مشخص مثلا بگوید توافق را به هم بزنید یا مثلا بگوید توافق انجام شود آن را تایید میکنم. اگر این دیدگاه را داشته باشیم تا به این جا دچار همین سردرگمی میشویم ونمی توانیم تحلیلی از اوضاع به دست آوریم. راه دیگر آن است که یا خود به کسب اطلاعات بپردازیم یا با کمک افراد مطلع و کارشناس به بررسی روند طی شده و بپردازیم و نظراتمان را اظهار کرده و مطلوبات را مطالبه کنیم.
این سوالات برای دانشجویان نیز وجود داشت و باعث شد تا دانشجویان در دیداری که کاه رمضان امسال با رهبری داشتند چنین دغدغه ای را مطرح کنند که بالاخره ما باید چه کار کنیم؟ آیا اگر اشکالاتی بزرگ را در توافقات دیدیم به علت حمایت رهبری نباید کاری کرد؟ ایشان در جواب فرموده اند:
«اینجور نیست که همهى مواضعى که آحاد مردم - از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند - اتخاذ میکنند، بایستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز میکند؛ نه، شما بهعنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید. نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع و نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى دربارهى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانبدارى و طرفدارى یا در مخالفت و معارضه، در انتقاد یا در تمجید.»
واضح است با وجود این حرف رهبری این اشکال که نباید قبل از رهبری حرفی زد وارد نیست. ایضا این اشکال که چون رهبری در پارهای از موارد از دولت حمایت کرده اند نباید انتقاد کنیم.