واگویه‌ها

در لغت نامه دهخدا در توضیح "واگویه" آمده است: سخن شنیده را باز گفتن

واگویه‌ها

در لغت نامه دهخدا در توضیح "واگویه" آمده است: سخن شنیده را باز گفتن

از عشق و آرامش نیز گذشتم

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ

اشاره: این مطلب تابستان سال پیش برای نشریه نبض نوشته شده بود. برای روز اپن دی. متن کلی بین بنده و سید معین عزیز رد و بدل شده بود تا آخرش شد این. آخرش هم راضی نبود! و اصلا توجه نمی کرد یک ذهن خسته در نیمه شب های رمضان نود و سه چیزی بهتر از این نمیتواند بنویسد.


«از عشق و آرامش نیز گذشتم»

میدانی؟ آدم ها جورهای متفاوتی هستند. لابد برخی های شان گمشده ای دارند که انقدر این سر و آن سر میدوند، لابد چمران هم گمشده ای  داشت، نمی دانم میدانست چه چیزی را گم کرده یا نه؟ آخر پیدایش کرد یا نه؟ اصلا مهم است؟ چقدر مهم است که آدم گمشده داشته باشد؟ یا بر فرض که داشته باشد، چقدر مهم است که بداند گمشده اش چیست؟

بیایید چمران را با هم مرور کنیم، این نوار زمانی که میبینید مسیر زندگی چمران است. حرکت در آن موج میزند. از ایران نظام شاهنشاه گرفته تا آمریکای ینگه دنیا، تا مصر آفریقا، تا لبنان به خاک و خون نشسته و نهایتا دوباره ایران و پایان ماجرا: دهلاویه. از دانشجوی شاگرد اول گرفته تا اپلای (آشنا میشوید با این اصطلاحات) به آمریکا، بعد تفنگ به دست گرفتن و جنگیدن در لبنان، تدریس کردن در لبنان، به شتاب به ایران انقلابی پیوستن و تبدیل شدن به یکی از مسئولین نظام و بعد هم شهید میشود. بگذریم، این تازه ظاهر ماجرا است. آنچه چمران را متمایز کرده سفرهای چمران نیست، حتی رها کردن  دوره دکتری فیزیک پلاسمای دانشگاه برکلی آمریکا هم نیست، با چمران غریبه ایم، تازه باید ببینیم که این بشر دردش چه بود که مدام این در و آن در میزد؟ چه میخواست مگر از این زندگی؟ چرا کار نظامی آخر؟ حالا چرا لبنان؟ چرا ایران؟


این ها تازه ظاهر کار چمران است، کمی که توی نوشته های چمران سرک بکشی میبینی آنچه از تمام سفرهای چمران عجیب تر است، نوشته های او، رابطه اش با خدا و حرکت های غیر ظاهری اوست، حرکت های درونی که او را مجبور به حرکت های بیرونی میکرده، آنقدر سنگین و تکان دهنده که بنویسد:

«از عشق و از آرامش نیز گذشتم. از همه دلبستگی های شخصی و لذات فردی صرف نظر کردم. خواستم قلب خود را، با مبارزه در راه عدالت و گسترش ارزش های خدایی آرامش بخشمریال خواستم که خود را با عشق خدایی و پیروزی نور بر ظلمت و شکستن طاغوت ها و آزادی بشر از زنجیر اسارت و سعادت انسان ها خوشحال کنم. از همسر خویش و جگرگوشه هایم گذشتم و همه را به دست تقدیر سپردم. تا مگر  یتیمان و دردمندان را کمک کنم. کوه غم و دریای درد را بر دلم پذیرفتم تا شاید غم ها و دردهای بینوایان را درمان کنم. حرمان و محرومیت و تنهایی را بر خود پذیرفتم تا قلبی از حرمان نسوزد و روحی از تنهایی پژمزده نشود. و آه دردمندی، در دل شب سکوت ظلمت را نشکافد.»

نمونه آدمی که فکر میکرده، تصمیم میگرفته و عمل میکرده. برای آن تصمیم و عمل که حرکت ظاهری هستند یک پیش نیاز وجود دارد و آن فکر یعنی حرکت درونی است (اگر خواستید می توانید داعشی ها را فاکتور بگیرید)

البته که شما هنوز گرم رتبه ی خفن کنکورتان هستید و هنوز خستگی اش توی تن تان باقی مانده، البته که این یک سال انواع "حرکت"ها را زده اید! و بالاخره تهش شده اینجا، شریف یا امیرکبیر یا... رشته هم که ماشالله از دو حالت خارج نیست یا برق یا مکانیک! اما این تازه اول ماجرا است، اول فکر کردن به اینکه بالاخره از این زندگی چه میخواهید. عمرتان را سر چه چیزی میخواهید صرف کنید؟ اصلا میخواهید فکر کنید؟ راستش توی دانشگاه خیلی ها به این موضوعات فکر میکنند، به اینکه آیا باید به دنبال چیزی باشند؟ گمشده شان چیست؟ ولی بیشترشان خسته میشوند، میفهمید؟! بعد از مدتی دیگر حال و حوصله‌ی این را ندارند که خودشان حرکت کنند، خودشان را میسپارند به رودی که همه را به صورت خودکار به یک جای مشخص میبرد، به رودی که خیلی از هم دوره ای های چمران را برد، به رودی که خیلی از ماها را برده است و البته چمران را نبرد. چمران خودش رود شد، حالا نمی دانم چند نفر خودشان را توی رود چمران انداخته اند، رودی که توی دانشکده فنی هم جاریست، البته از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان در حال خشک شدن است. آب باریکه هایی جاری است البته، به قدر لب ترکردنی شاید.

زیاده عرضی نیست، فعلا سرتان شلوغ ِ انتخاب رشته و دانشگاه است، بعدتر که سرتان خلوت شد، بعد تر که چند ماهی از دانشجو شدن تان گذشت... هیچی!  فقط خودتان را مثل بقیه نیندازید توی رودی که همه ما را میبرد یک جا. خودتان تصمیم بگیرید و حرکت کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۳
مجید خسروپور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی